سه شنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۳ . وای ک چ قدر دلتنگتونم. اصن نمیدونم از کجا شروع کنم. پارسال همین موقع انقد این جا شلوغ بود ک نگو منو کوثر و شقایق هی تو محراب والیبال پست میزاشتیم. چ قد نقشه میکشیدیم و میخندیدیم تو اون یکی وب ک نگو چقد حرف میزدیم. شب 4شنبه سوری ب عشق شماها بیرون نرفتم کلی با نیره حرف زدم. شب عید ک شقایق بهم گفت ساعت 12 میاد تا حرف بزنیم وقتی اومد حالش بد بود. در کل 93 سال خییییییییییییلی سخت و بدی بود. مریضیه مامانم ک منو از همه چی انداخت مرسی خدا جونم ک بهم برشگردوندی.

اینقدر سرگرم کنکور و درس بودم که نمی دونم چه مدت به این خونه سر نزدم. انگار یه بار سنگین روی دوشم سنگینی می کرد. منی که دوست ندارم توی ایران باشم و اینجا درس بخونم اما یه. کرد که این کارو بکنم. و حالا منتظر نتیجه کنکور ارشد باید تا اردیبهشت صبر کنم. واقعا که کنکور ارشد یه پروسه طولانیه . اصلا به نظر من درس خوندن توی ایران وقت تلف کردنه. زندگی توی ایران وقت تلف کردنه. هنوزم تو ی برنامه هام به هر قیمتی رفتن از ایران هست اما. شرایط و موقعیت ها باید جور بشه تا برم.

Tuez un homme vous êtes un assassin, 10 vous êtes un monstre, 100 vous êtes un héros, 10 000 vous êtes un conquérant . Je fais ce que je veux, et où je veux. Cela te dérange? Et alors, comparé à toi, moi je suis libre.