در چشمات شنا میکنم و در دستات میمیرم. نوشته شده در ساعت توسط محمد امین. بسيار پيش تر از امروز. دوستت داشتم در گذشته های دور. که هر وقت به ياد مي آورم. پارچ بلور کنار سفره ی من. غاری پر از تاريک و صدای بوسه های ما. و قرن های بعد تو را همچنان دوست خواهم داشت. آن قدر که در خيال بافی آن همه عشق. تو در سفينه ای نزديک من.

این وبلاگ ازین آدرس به آدرس جدیدی انتقال داده شده است. نوشته شده توسط ابتهاج عبیدی.

بچه های پیش دانشگاهی امام صادق. کسی از پسر های ممکو ای خبری ندارد . ورود امیر فرهاد سلیمانی به جمع 301. بعد از این که ترم یک تمام شد امیر فرهاد که توی خوارزمی بود پروندشو گرفت و اومد پیش ما. اون هم مثل ما یه سوژه ساز کار درسته. فقط تا آخر امشب وقت دارین که هدیه ها رو به دستش برسونین! بازم عکس هست.