نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 15 تیر 1391 توسط داود سخندانی.

روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت . با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست . تو همان را هم از من گرفتی .

نمیدونم تعطیلاتو چه جوری گذروندین اما امیدوارم حسابی بهتون خوش گذشته باشه و نفسی تازه کرده باشین آخه از قرار معلوم کم کم باید خودمونو واسه ترم جدید آماده کنیم. سلام مجدد به دوستان عزیز.

عشق همان چیزی است که به شما امکان می دهد بارها و بارها متولد شوید . صدای شاخه ها و ریشه ها بود. تازه تر از قصل شكفتنم كرد. بهار اومد با یه بغل جوونه. عید آورد از تو كوچه تو خونه. بازهم همان حکایت همیشگی! چهارشنبه 16.

البته در اصل این پست واسه اتفاقات کلاس و حرفاییه که شاید رومون نشه مستقیما و رودرو به هم بگیم. که من اگر خود ب.

صفحه در حال بارگذاری است! لطفا کمی صبر کنید. سلام لطفا وقتی وارد این وب میشید همه رو به چشم دوست و یا خواهر برادر خودتون ببینید سعی نکنید با حرفی کسی رو برنجونید و خودتون هم ظرفیت پذیرش انتقاد رو داشته باشید تا مورد اول پیش نیاد هم باعث اون نشید هم جلو بقیه رو بگیرید. مرسی که خوندید و کمال تشکر را دارم اگر اجرا کنید. هفته او ل اسفند 1389. هفته او ل خرداد 1389. هفته او ل اردیبهشت 1389.

دیوونه ایم دیوونه دیوونه شو دیوونه. من عضوی از جمع همون دیوونه ها هستم جمع ما 32نفره است ولی. چون یه نفر ازما حالش خیلی بدهو داریم میشیم31نفر. زهرا الان توکما هسته چند تا دکتر گفتن مرگ مغزی ولی هنوز تایید. نشده ازهمتون خواهش میکنیم براش دعا کنید دکترا میگن اگر مرگ. مغزی نباشه شاید برگرده چون ضریب هوشی خیلی چایینه تاحالا هم. 2بار تموم کرده لی تونستن برش گردونن. برو بچه های استان ک.