نوشته شده در یکشنبه چهاردهم فروردین ۱۳۹۰ساعت 23 PM. ادامه عکس ها در ادامه مطلب. نوشته شده در دوشنبه هشتم فروردین ۱۳۹۰ساعت 15 PM. نوشته شده در دوشنبه هشتم فروردین ۱۳۹۰ساعت 15 PM. این هم چن مدل متنوع لباس مجلسی. نوشته شده در جمعه پنجم فروردین ۱۳۹۰ساعت 22 PM. لباس های مجلسی به رنگ بنفش. ادامه عک ها در ادامه مطلب.

چند وقته اصلا فرصت نکردم به اینجا سر بزنم. دوره ی تور لیدری همچنان ادامه داره . غول مرحله ی اولش 2 مرداد تموم شد هنوز چنتا امتحان دیگه داریم. عید هم راهنمای افتخاری تخت جمشید بودم. گروه های بالای 100 نفر هم داشتم. الانم که دنبال کارم ببینم چی میشه. فردا یه مصاحبه هست واسه یه شرکت فنی مهندسی . خودم خیلی امید ندارم . دلمو بدست بیار حالا هر جوری که هست. به همون قیمتی که ساده ی ساده شکست. دلمو بدست بیار که ازت دلگیرم. از هیاهویی که با تو دارم سیرم.

امیدوارم تا به امروز از وبلاگمون خوشتون اومده باشه. به هر حال ما همه ی سعی مون رو کردیم که خوشتون بیاد امیدوارم که راضی بوده باشید اگر هم بد بود ببخشید . با اجازتون منم مثل محدثه تصمیم گرفتم که برم. نمیدونم چرا ولی طی همین مدت کم خیلی بهتون عادت کردم و خیلی سخت بود که خداحافظی کنم. اگه دل ببندي تنهات ميزارن. اگه عاشق بشي دلتو ميشكنن.

روایت یک داستان فریبنده برای عوام. تلاشی ناموفق و احمقانه برای توجیه بودن و هستن توسط آن هایی که دین را باور نمی کنند. افیون درد های آن هاییست که فلسفه خوانده اند برای آن که گاهی بتوانند فلسفه را فراموش کنند و موسیقی. نمیدونم از کیه واسم اس ام اس شده بود. گاهی باید هوای زیستن را عوض کرد. خدایا تو این مدت خیلی جون کندم تا خورده ریزای عقاید از د.

گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی. گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات. گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که. گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای. گوشه ترین گوشه ای که می شناسی بنشینی و فقط نگاه کنی. گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود. باهم ها و بی هم ها .

آمدیم اینجا که آرام بگیریم. دوستان خوبی پیدا کردیم و ارام شدیم. کمی که گذشت متمدن تر شدیم. گوشی هایمان پر شدند از برنامه های محازی. دیگر برای قرار از دنیای اطراقمان حتی نیازمند نشستن پشت مانیتور کامپیوتر نبودیم. ما برای قرار از دنیای اطراقمان یک گوشی کوچک در جیب یا در دست داشتیم. هر کس از ما ایراد گرفت را به زور وارد این دنیا کردیم. هر که وارد نشد را مسخره کردیم. ما متمدن شدیم و پای ثابت دنیای محازی. کم کم برای رفتن به خلوت هم اجازه هم نگرفتیم. برای سرک کشیدن به کار هم.

بچه های گپ زن! خو شگل های گپ زن . میخوام مشخصات خودمونو واستون بزارم ولی بین خودمون بمونه پسرانبایدبفهمن. میخوام مشخصات خودمونو واستون بزارم ولی بین خودمون بمونه پسرانبایدبفهمن. فحش های دانشجویان دانشگاه های تهران. ادامه مطلب چیزی نیست نرین سر کاریه. این وب گروهی برای شما عزیزان.