Date Range
Date Range
Date Range
دهن کجی علنی به قانون اساسی کشور با کشف حجاب در معابر عمومی. جلسه کانون جوانان محله دولاب با اعضای شورایاری. برج و تجارت جایگزین فرهنگ اصیل تهرانی. شورای شهر تهران ۳۱ نفره شد. پایگاه بسیج مسجد فاطمیه دولاب. این روز ها با .
به پایگاه اطلاع رسانی هیأت پهلوانی و زورخانه ای استان تهران خوش آمدید. هیأت پهلوانی و زورخانه ای تهران. اخبار فدراسیون پهلوانی و زورخانه ای ج.
مدير روابط عمومي و رسانه اي. عضو شوراي روابط عمومي اداره كل ورزش و جوانان استان تهران. به پايگاه شخصي حسين شيرازي خوش آمديد. دومين سمينار كانون جوانان با حضور شيرازي برگزار شد. مدير روابط عمومي و رسانه اي. مدير روابط عمومي و رسانه اي.
مسعود هدیه لو و آقای طالقانی. مسابقات میل بازی قهرمانی کشور. تصاویر ورزشی مسعود هدیه لو 1. عروج حاج رضا زندیه پیشكسوت ورزش باستانی. مسابقات میل بازی قهرمانی کشور -شهرری. وب سایت مرشد امیر اصفهانی. هیئت پهلوانی و زورخانه ای بسیج تهران بزرگ.
گل سپید عذارم خدا کند که بیایی نگار لاله تبارم خدا کند که بیایی. خمیده قامت سروم در آرزوی وصالت ستاره شب تارم خدا کند که بیایی. شکسته شیشه قلبم زسنگ طعنه اغیار دگر نمانده قرارم خداکند که بیایی. به ره نشستی و زاری در انتظار ظهورت شب و سحر شده کارم خداکندکه بیایی. لیست کل یادداشت های این وبلاگ.
Comme un vrai conte d. Ué le garçon, a fait d. Pense de tous ses éff. Rts elle y ait arri. Premières fois de sa v. À, elle en a. E partir, le f.
پدری با پسرش گفت به خشم که تو آدم نشوی خاک به سر. حیف از آن عمر که ای بی سرو پا در پی تربیتت کردم سر. دل فرزند از این حرف شکست بی خبر روز دگر کرد سفر. رفت از پیش پدر تا که کند بهر خود فکر دگر کار دگر. سال ها رفت و پس از تلخی ها زندگی گشت به کامش چو شکر. عاقبت منصب والایی یافت حاکم شهر شد و صاحب زر. چند روزی بگذشت و پس از آن امر فرمود به احضار پدر. تا بیند پدر آن جاه و مقام شرمساری ببرد از طعنه مگر. پدر آمد از آن راه دراز نزد پدر شد و بشتافت به سر. پسر از غایب خود خواهی و کبر به سرو پای وی افکند نظر.
Its hard to tell that the World we live in is either a Reality or Dream. خستهام از آسمان و از زمین. آدمها بر چهارگونهاند یعنی بر هزار گونهاند. میتوانست ادامه یابد یا هرگز بوجود نیاید . چقدر بر سرنوشت رقت بارت دلم میسوزد . هر روز زندگی یک شب تاریک است. هیچ کس نمی داند یک لحظه بعد چه اتفاقی خواهد افتاد.
نوشته شده در تاريخ یکشنبه بیست و هشتم اسفند 1390 توسط ع ل ی ر ض ا.