شعر ها و نوشته های کامران بهرامی. داستان اختتامیه جشنواره ملی شعر دانشجویی ایران من. همین اول مطلبم قسم می خورم که به جز حقیقت توی این مطلبم هیچی نمی نویسم و بدونید دونه دونه اتفاقاتی که می نویسم عین واقعیته و تک تک حرفها رو بدون هیچ دخل و تصرفی می نویسم. قطعا عزیزانی که توی اون جلسه بودن می تونن همه حرفای من رو تایید کنن. باور کنید بیشتر جاها لحن من طنز نیست عین واقعیت رو میگم ولی واقعیتش اینه که واقعیت خنده داره.

پايگاه اطلاع رساني سروش نيوز.

تفاوت مزه ی املت است. نوشته شده توسط بهمن مهرابی در سه شنبه بیست و هشتم بهمن 1393 ساعت موضوع لینک ثابت. روی دوپایش بند نمی شود. بگذار این ساز بر فرق خود بکوبد. بگذار من از این شعر بیرون بیافتم. هرچه می کنم این بغض. مو بر تنم سیخ میکند و خنده. که مثل بوسه هایت سالها است. قطار بالای سرش بجای فشنگ. پر از دود فشفشه ای است که نفسم را تنگ میکند. آنقدر که هرمز کمرت دیگر تنگ نیست. و آخر زبانم نقطه بگذارد.

๑ ๑ آیاپیر - بختیاری ๑ ๑. نمي گنجد بر دل زمين. بر شانه به كجا مي رود. كلاه از سر برمي دارد. یکشنبه سی و یکم اردیبهشت 1391 توسط آستاره. بیار د ستاته ب نه م نه دستوم. توب هل که م وچی ب ت تونه ب پ ر ستوم. بیو و میاته بریز سر شونت. ایخوم که تکیمه ب دوم به دو شونت. گل ای باز دو اره گ رهدوم خیالت. مو آخر ا میروم گل ای گل ز داغت. دیه تی به ر هتوم که ز ره بیایی. نداروم مو باور که تو بی وفایی. د ل م پ ر ز خینه ل وم ح شک ز داغت. به هرجا اینوم پا دل ایگره خیالت. نداری تو ا خبار ز احوال یارت.

هفت حرف ایل من وجود من است. خاک بختیاری مهر سجود من است. شهر خوش آب و هوا. با چشم انداز بسيار زيبا. نویسنده كارگردان و بازيگر نمایشنامه های طنز و کمدی. علاقمند به کارهای هنری و فرهنگی. هم صحبت شدن با باران. بقیه اش خودتون متوجه میشین. مجموعه شعرهای این وبلاگ برگرفته از.

سامانه ارسال اس ام اس. همیشه باور عشق قدم زدن با او میان خش خش برگ شب ندیدن ها. همیشه مثل غروبی در انتظار طلوع و یا چو غنچه به امید دست چیدن ها. همیشه قصه ی ماه و غزال صحرایی و باز قسمت صیاد دل رمیدن ها.

امیدوارم که خوشتون بیاد . دوباره نبض زمان تند می زند . چهار باغ بی قراری است. راستش خیلی هم بی دلیل نبود.

دراین زمانه ی بی های وهوی لال پرست. به دشت پرملال ما پرنده پرنمی زند.