مدام کارهایی هست که به خاطر کارهایی دیگر کنار می گذاریمش. گاهی یاد آن روزهایم می افتم. روزهایی که درکم از امروزها بیشتر بود. آدم ها این طورها اند. می دانی که چه می گویم. کاش تو را همیشه این گونه شاد ببینم. گاهی به تو سخت می.

آفتاب اندوهگین و من چشمانم گریان. ظ توسط مریم اکبری نظرات . تو را می اندیشم و لبخندی به لبت را. ظ توسط مریم اکبری نظرات . قلموها خود را در رنگ مشکی می غلتانند و شب را می کشند. و تارهای عنکبوت در پنجره ی شب به هم می پیچند و بازی می کنند. تازگی ها درختان خشک می گویند.

جرقه های گاه گداری که از مغزم میگذره و فرصت ثبتشون در زمان رو دارم اینجا میذارم. مرگ را نیز عاشقانه تجربه کن.

پیدا کردن آدمی برای دوست داشتن فرق دارد با پیدا کردن کسی که دوستش دارید. نه هر که سر بتراشد قلندری داند. ظ توسط spring banoo نظرات . من پیراهن سیاهم را از تن به در می آورم و به حیاط می روم.

نمی نویسم برای خوانده شدن! نمی نویسم برای دلم که کار دل از این حرفا گذشته! می نویسم فقط برای اینکه نوشته شوم! اثرات کلام دکتر در ذهن خسته من . سرمایه های ماورایی هر کسی به اندازاه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد. میدونید چرا سكرترم رو اخراج كردم.

یک غریبه ی مهربان با یک لبخند شیرین . من سالهاست که آشنایی زدائی شده ام . حنجره ام بهانه ای تازه می خواهد. من نمک روی زخمهای پروردگارم هستم. بار دیگر باید متولد شد.