ღ ღ تولدت مبارک عزیزم ღ ღ. ღ ღتولد شیدا جونღ ღ. امروز با شکوهترین روز هست روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد. و من میترسم به تو تبریکی بگویم که شایسته تو نباشد. به زمین خوش آمدی فرشته ی مهر و زیبایی. چه لطيف است حس آغازي دوباره . به روز زيباي آغاز نفس كشيدن . و چه اندازه عجيب است . وچه اندازه شيرين است امروز . دست دست حالا همه با هم. حالا نوبت فوت کردن شمع. میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک.

عاطفه جون خیلی خوشحال شدم که برگشتی. و از خدا ممنونم که به تو زندگی دوباره بخشید. چقدر خوشحال شدم وقتی تو وبه هنگامه جان و. به خانواده ی محترمتم تبریک میگم. خدایا ممنون خدایا به خاطر این همه لطفی که در. الان که دارم این مطلبو مینویسم اشک میریزم به خاطر . 1 I Am With You.

دفترم را ورق مي زنم. که لابلاي تک تک واژه هايش. تا اطلاع ثانوی در دسترس نیستیم. شدیدا سرمان به درس مشغول است به بزرگی خودتان ببخشید! دلم برای کسی تنگ است. دلم برای کسی تنگ است. که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد. دلم برای کسی تنگ است. ه با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند.

رسوايي2 امسال به توليد مي رسد. اين كارگردان در برنامه خيابان ایران كه با حضور فريدون جيراني برگزار شد اين خبر را اعلام كرد. تلاشم اين است كه تا پايان سال براي دريافت پروانه ساخت رسوايي2 اقدام كنم. پیام تسلیت عوامل معراجیها به خانوادههای داغدیده. اکبر عبدی فردا جلوی دوربین معراجیها. بنابر این گزارش معراجی ها یک ط.

و غمهایی که هر لحظه. نگاهش می رود تا عمق چشمم میشود باران. که از هر لحظه بیزارم. براي این همه تنهاییه با من. که از هر لحظه بیزارم. براي این همه لبخند تکراری. و دنیایی که با لبخند من هرگز نمی خندید. که از هر لحظه بیزارم. براي این موجود بی سایه. و خورشیدی که حتی در غروبش نیست دلگیری. که دنیا را نمی خواهم .

سلام به همسر عزیز تر از جانم. عزیزم من هم از صمیم قلبم دوستت دارم و از خداوند متعال آرزوی خوشبختی و و سرافرازی رو برای همه و خودمون آرزومندم. رو به قبله می نشینم. همه عشقم مال مجیده قلبم متعلق به تو مجید نازنینم دوستت دارم عشق من. یه عالمه بوس واسه عشق زندگیم مجیدمممممممممممممم.

رویدادهای این زندگی زیبا دوستای گلم زندگی مثل یه بازیه پس سعی کنیم بازیگر خوبی باشیم و بدنبال کلید های زندگی باشم. همین نان حلال که در دست داری. می ارزد به تمام سفرهای رنگین اروپا. این روزها نان حلال در اوردن عرضه میخواهد. دستت را میبوسم که نان حلال بر سر سفرهای با برکتت دیدم. لطفا برای تمام باباهای زحمتکش ی. جمعه 17 آبانماه سال 1392.

اگر تنهای تنهایان هم شوم باز هم خدا هست. پيرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود. می دانم از اين گل ها خوشت آمده است. به زنم مي گويم كه دادم شان به تو. گمانم او هم خوشحال می شود و دختر جوان دسته گل را پذيرفت و پيرمرد را نگاه كرد. كه از پله های اتوبوس پايين می رفت و وارد قبرستان كوچك شهر می شد.