یادش بخیر یه زمونی اینجا تنهایمو میگذروندم. کاش از پوست شب می گذشتی. التیام می بخشیدی در حریم آغوشت. برای دلی که در جاده های انتظار. سال هاست زیر چتر انتظار. دعای باران می خوانم برای دل . در مرد ها حسی هست كه اسمشو ميذارن غي رت. و به همون حس در خانم ها ميگن حس ادت. من به هردوشون ميگم عش ق. نه غيرتی ميشی نه حسود! تقدیم به عاش قا.

ناگهان چقدر زود دیر می شود. این آخرین پستیه که میذارم. بیشتر از یک سال این وب پابرجا بود و من متن هایی که. دوست داشتم و به نظرم پر معنی میومد رو. امیدوارم شما ها هم خوشتون اومده باشه. ممنونم از دوستایی که این مدت سر میزدن و کامنت. دیگه پایان کار رسیده و دارم میرم. به اشتباه تمام من شده بود. این روزها قند هایت را.

چه میکنی با نامردی مردمان. دارم خرده های دلم را. شب های باقیمانده ی عمرت. یک میز کوچک چوبی با دوتا صندلی .

از اینکه به وب من سر زدین خیلی ممنونم. این وبلاگ رو تازه باز کردم. اما یه وبلاگ تو میهن بلاگ دارم اگه یه نگاهی بندازین ممنون میشم. و رنگ چراغ های راهنما را. دیگر در راه مدرسه گم نمی شوم! آدم ها را بلد نیستم! انگشتان من به انگشتان تو می آیند. ب گذار زمانه از ح سادت بترکد. يك روز مي بوسمت! ﺗﮑﻮﻧﺖ ﺑﺪ.

رو اونقدر دوس داشته باشه. در غریبترین شهر عالمم . بہ ترین لذتےڪہ توے בنیا ہ ست اینہ ڪہ .