Date Range
Date Range
Date Range
جلوگیری از کپی کردن مطالب. وخت ندارم نظرارو تایید کنم و بهتون سر بزنم . بعد تو فقط از ی چی کام گرفتم. ب ﮫ خوב ت ڪ ﮫ.
با غرور بی اندازه ات. به دختری که عاشق توست. با تکیه به غرور تو. در این دنیای پر از نامردی. ساده می پندارم زندگی را. نمیدانستم جرم می دانند سادگی را. سادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم شهرم. ترک نمی گویم پاکی این سادگی را.
ه مه اعداد عوض میشه. زندگی همیشه در جریانه ولی ما رو در جریان نمی ذاره! ق در منو بدون. کلوب طرفداران سرسخت هری پاتر. این جا جهان ارام است! مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز. هر چیزی که تو بخوای هست! Khane az jense ketab. جایی برای با هم بودن. نگران دلتنگی هایم نباش! هر چی دلت بخواد. انجمن حمایت از خل و چل ها.
웃 유روز های با ت و بودن 웃 유. ﺁﻏﻮش ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ تو ﺟ ﺎ ﺩﺍﺭﺩ . ﺍﮔﺮ ﺧ ﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﯽ. ﺍﯾﻦ ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﺪ ﻭ ﭘﯽ ﺩﺭ ﭘﯽ ﻗﻠﺒ ﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﯼ. تو ﺭﺍ ﻓﺮﯾ ﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ . ﻣﺨﺎﻃﺐ ﮐﻼﻣ ﻢ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ . ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺿﺮﺑ ﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻗﻠﺒﻢ ﻫﻢ توﯾﯽ . باز محرم شدو دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست. باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست. آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست. قاسم ولیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست.
گفت دانایی که گرگی خیره سر. هست پنهان در نهاد هر بشر. روز و شب مابین این انسان و گرگ. زور بازو چاره ی این گرگ نیست. صاحب اندیشه داند که چاره چیست. ای بسا انسان رنجور و پریش. سخت پیچیده ی گلوی گرگ خویش. ای بسا زورآفرین مرد دلیر. هست در چنگال گرگ خود اسیر. هر که با گرگش مدارا میکند. خلق و خوی گرگ پیدا میکند. در جوانی جان گرگت را بگیر. وای اگر این گرگ گردد با تو پیر. روز پیری گرچه باشی همچو شیر. ناتوانی در مصاف گرگ پیر. مردمان گر یکدگر را میدرند.
º ø ترنم یک ترانه º ø. تا وقتی خدا هست تکیه به دیگران چرا. دو تا عکس دیدم که گفتم حیفه از دستش بدین. از من تا خدا راهی نیست. فاصله ایست به درازای من تا من. و در این هیاهوی غریب. درفلق بود که پرسید سوار. رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید.
Le HAMAS ne connais jamais le nom de la défaite.
ريشه ي عشق جواني با ياد خدا سبز است. یک روز عربی ازبازار عبور میکرد که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن میگرفت و میخورد! هنگام رفتن صاحب دکان گفت تو از بخار دیگ من استفاده کردی وباید پولش را بدهی! مردم جمع شدن مرد بیچاره که از همه جا درمانده بود بهلول را دید که از آنجا میگذشت از بهلول تقاضای قضاوت کرد .