Date Range
Date Range
Date Range
دو چشمت از عسل لبریز و لبهایت شکر دارد. دو چشمت از عسل لبریز و لبهایت شکر دارد. بیا هرچند میگویند شیرینی ضرر دارد. زدم دل را به حافظ دیدم او امشب برای من. لبش میبوسم و در میکشم می در نظر دارد. اگر چه مثل نرگس نیست چشمش سخت بیمار است. کمر چون مو ندارد او ولی مو تا کمر دارد. لبش شیرین و حرفش تلخ و چشمش مست و قلبش سنگ. درشت و نرم را آمیخته با خیر و شر دارد. به یاد اولین بیت از کتاب خواجه افتادم. شروع عشق آسان است بعدش دردسر دارد. مرد است و دردی تا قیامت البته عشقش تا ندارد.
چشمانت با من گفتند فردا روز ديگري است. حالا غمت هم به زندگی ام اضافه شد. طناب می شود دور گردنم. مثل مردی خسته که اعدام می شود. این جا اولین خونه مجازی من تو این دنیا بود. امن ترین و پرخاطره ترین. و حالا تو خلوتی بلاگفا شدیم مث سوسو زدن تک و توک چراغهای یک آبادی رو به ویرونی. قالب های ای ک س. انجمن شعر باران تربت حیدریه. سرزمين كوروش بزرگ و فناوری اطلاعات.
گزارشهای بهمن صباغ زاده از جلسههای شعر. دانلود گزارش مثنویخوانی به تاریخ 13940524 فایل. در پایان جلسه از دوستان خواهش کردم که بار دیگر سنت حسنهی معرفی کتاب را در جلسه احیا کنند و هر کس کتاب خوبی خواند با دکتر نجاتیان هماهنگ کند و وقتی را به معرفی کتاب در جلسه اختصاص دهند. هفتهی آینده حتما یک کتاب برای معرفی با خود به جلسه خواهم آورد تا شاید دیگر دوستان هم انگیزه پیدا کنند و معرفی کتاب را ادامه دهند.
مدتی مشغولیت اجازه ی فعالیت در وبلاگ رو نمیداد. بزودی همراهتان خواهم شد در وبلاگهایتان و جبران مهربانیهایتان خواهد شد. این رباعی را عموما به همه ی خوانندگانش و خصوصا به ایمان مرصعی عزیز تقدیم میکنم به او که حین سرایش این شعرناخوداگاه میدانستم که کلمه به کلمه اش بخاطر او و برای او شکل میگیرند. با درود به همه ی شما. هم پرسش بی جواب در خود دارند. هم پاسخ بی حساب در خود دارند. تقدیر قنات کور ماهی را کشت.
باید که درد دل بکنم با مدادها. داش آکل آش دکل می پزد. کانون طنز و کاریکاتور دانشگاه بیرجند. از نیمه بر می خیزم از دنیای تاریکم. صبح است و نور افتاده بر پاهای باریکم. نیمی سیاه افتاده بر دیوار نزدیکم. یک نیمه روی تخت مثل لاشه افتادم. یک نیمه تنها بین مردم در ترافیکم. یک نیمه دستی می شوم لرزان و بی جرأت. یک نیمه مغزی منهدم پخش سرامیکم .
واپسین باری که بر آن نماز گزاردم. کعبه را تهدیدی برای آتشکده ام میپنداشتم. تکرار می کنند تاریخ را به شوق با هم بودن. صحنه برای من چیده می شود. تئاتری عاشقانه را به نمایشی نومیدوار بدل کرده ام.
Abonne-toi à mon blog! .
در کشور عشق هیچکس رهبر نیست. هیچ شاهی به گدا سرور نیست. یاورم کم کردم اما ای نازنینم اما تو باور کن مرا. ذورقی در موج دریاآشنایم یار و یاور کن مرا. سر بلند کن ماه من شو غرق حیرت کن مرا. عاشقم من پیش مردم درس عبرت کن مرا. دو چشم عاشقت دردیست که بر جان من افتادست. بنازم این قلم درد را هنوز از پا نیافتادست. اگر عاشق کشی رسم و مرام خوب رویان است. بکش ما را بکش مارا که دایم عید قربان است. پریشان خاطرم آواره در سحرای گیسویت. هزاران شب خراب افتاده در کنج سر مویت. من از سمت سپاه عشق بازان آمدم سویت.
Please enter the sequence of characters in the field below. You are a formidable girl.
Please enter the sequence of characters in the field below. Please enter the sequence of characters in the field below. Tu cres ke es normal? .