21 اردیبهشت 1390 خدای مهربون بزرگترین و بهترین هدیه دنیا رو به من و همسرم داد و زندگیمون رو با حضور سامیار هزاران بار زیبا تر کرد. و دو سال بعد یعنی 18 اردیبهشت 1392 دنیای سه نفره ما با اومدن رادین رنگ و بویی به مراتب زیبا تر گرفت. سه سال و پنج ماهگی سامیار. ده ماهگی و دوسال و ده ماهگی. رادین و سامیار همبازی می شوند! سامیار در ظهر عاشورا 92. سامیار و رادین در سیرک ابراهیم خلیل عقاب. همه جا رو خوب بگرد. حتما فرشته ها همین گوشه کنارن. بازگشت از تفرش مهر 1392.

فریادی بی صدا تر از سکوت. هستمازونجایی که شبنم جون لپ تاپش مشکل داره به من گفت که به جاش تو وبش تولد بگیرم! یک سال از افتتاح این وب گذشت! البته ماشالله شبنم جون چندتا وب داشته امارش از دستم در رفته. تاجایی که یادم میاد سره اکثر پستای این وب بنده هلش دادم. خب دوستاااان دیدم ماه رمضون گفتم یه جشن مختصر مفید بگیرم! کلاهاتونو بردارین مثل من بزارین رو سرتون. تا سحر نشده بیاین یکم گیتار گوش کنیییم. کادوهارو اماده کنین که حالا حالا ها پذیرایی نمیکنم.