سلام شاید بعد دو سال اومدم اینجا اما با یک عالمه تغییر حالا دیگه مهدی هم نیست بی صدا رفت تو اوج تنهایی تو غرت بی کسی از وقتی رفته ادمهای دور و بر خیلی عوض شدن همه یاد خدا افتادن خوش به حالش که رفتنش به خیلی ها تلنگر وارد کرد اما از وقتی رفته من شکستم مادرم شکست زهرا شکست . کاش همه چیز برگرده به روزهای با مهدی . دوستت دارم تو همیشه با من بودی تو تنهاییم تو غم و دلتنگیم بهت قول میدم همیشه بهت سر بزنم.

یاابن الحسن روحی فداک متی ترانا ونراک. بمیرم برا دلت زینب جان. که چون از صدر زین.

بر جانهای خسته ما آفتاب مهر توست نور امید. من از غم عشق تو شبی خواب ندارم. ای کاش که امشب تو دمی رخ بنمايی. هر جمعه به ره منتظر و چشم به راهت. ای مه چه شود گر تو به زودی ز ره آيی. گفتم غم دل با دگران باز نگويم. زيرا که تويی يار من ای روح خدايی. ديوانه روی تو شدم ای بت عيار. ای وای من ار ديده به رويم نگشايی. وصف تو ز هر عاقل و ديوانه شنيدم. مجنون شدم و دم نزدم جز به نوايی. تا چشم در آن چشم سياه تو فکندم. از بند نگاهت نبود هيچ رهايی.

منتظرم تا که او برگردد . اس ام اس های اربعینی. سالي است نكو كه دل نكوتر باشد. از هيجان عشق او تر باشد. آغاز بهار اربعين است و دلم. اي كاش به گنبدش كبوتر. امشب شب اربعين مصباح هداست. ياد حسين بن علي شير خداست. پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت. هر دم به گوشم ميرسد آواي زنگ. اين قافله تا کربلا ديگر ندارد فاصله. يک زن ميان محملي اندر غم و تاب. اين زن صدايش آشناست اي واي من اين زينب است. به یاد کربلا دل ها غمین. دلا خون گریه کن چون اربعین است. اربعین آمد و اشکم ز بصر می. گوییا زینب محزون ز سفر می آید.

ساخت صفحه ورودی صلواتی - - ساخت بنرصلواتی- - ساخت کدصوتی صلواتی. روی تو را ز چشمه نور آفریده اند. لعل تو از شراب طهور آفریده اند. خورشید هم به روشنی طلعت تو نیست. آیینه تو را ز بلور آفریده اند. سخن با تو گویم! یک قدم تا خدا. وخدادر تپش ثانیه هایم جاریست. هر که دارد هوس کرب و بلا.

از این پس برای آگاهی از آثار تازه و نیز برای خواندن نوشته هایم به نشانی زیر بروید. 96- فیل و ماه و خرگوش.

تا دلت چرکین است پدر غمگین است. روی چمن ها دراز کشیده بود و کتابی را جلوی صورتش گرفته بود و به آن خیره شده بود صحافی کلمات هشت کتاب سهراب سپهری روی جلد زرشکی کتاب خود نمایی می کرد برای مدتی خیره ماند سپس چشمانش را بست و صفحه ای از کتاب را باز کرد . تا شقایق هست زندگی باید کرد. در فکر فرو رفت با اینکه به سهراب و شعرهایش علاقه داشت ولی با خود گفت سهراب چرا این شعر را سروده است. چه رویای زیبایی داشت سهراب! خنده اش به خود و مردم بود.

چند صباحی در این جهان Days in this World. اولین پستم را متاسفانه با یک واقعه تلخ آغاز میکنم. حتی یک روز هم تو اون غربت دووم نیاوردم و برگشتم ایران. بعد فکر بی عدالت بودن دنیا و ترس از تنها موندن هجوم میاره.