با دیدن تو داره میره دلم. رو قلبم میشه حساب کرد. دستهایت تمامی احساست را به من منتقل میکند مانند صدایت ک ارامش راو تو خلاصه ی تمامی خوبی هایی هستی ک خوب تعریف میشوند. دست هایت در دست هایم. همین ارامش کافیست تا دلم را گرم نگه داری. یکشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۴ - - مریم. زندگی با لمس دستان تو. نگاه تو مرا عاشق تر از پیش می کند . چه معجونی میشود زندگی با لمس دستان تو! من از حول آغوشت. از بقیه ی دنیا انصراف دادم.

چنآن دور ت میگ ر. هیچکس به ای ن زی با. تجرب ه نکرده ا س. بآ ع کس و اتفاقای چند روزه. هی اونیک ه اوم دی تو خصوصی برآم کامنت چرت گذاشتی. بآتوا م ک ه حتی جرات نکردی اسمت یآ آدرس و ب بذآری. ه ر آشغال ی که بخوآد زندگ ی م ن به م بزن ه. بآ من ط رف ه گذشته من ب ه خود م مربوط ه و عشق م.

روز دختر رو به همه ی ابجیا تبریک میگم. وقتی یکی را دوست دارید. وقتی یکی را دوست دارید. به زندگی ھم عشق می ورزید. وقتی یکی را دوست دارید. واژه تنھایی برایتان بی معناست. عجقم فک کنم قالبت مشکل داره.

عاشق انه های من وعش قم. ماجراي منو معشوق مرآ پايان نيست .

ღ به امید وصال ღ. سلامتي پسري که يروز عاشق شد. سلامتي دختري که يروز عاشق شد. سلامتي پسري که اندازه يه نگاه خيانت نکرد. سلامتي دختري که هيچي کم نزاشت. سلامتي اون همه خاطره و ديوونه بازي ها. سلامتي دوستي که زيراب پسرو به دروغ زد. سلامتي دختري که حرف دوستی مثل خواهرشو باور کرد. سلامتي دختري که بي خبر خطش خاموش شد. سلامتي اون قسمها و اون دوست دارمهايي که هيچوقت تحويل داده نشد. سلامتي پسري که هرچي قسم خورد خواهش کرد اثري نداشت. سلامتي دختري که با چشم خيس به پسر گفت ازت بدم مياد.

داsتان آshناییمونه هرکی خواست بگه تارمZبدم. هرروزبه لینکام که قسمت وبلاگ دوستان وبم ذخیره کردم سرمیزنم. مادوتااسم داریم پس گیج نشیداگه اسم دیگه روعکسامیبینی. مابه حرف مردم هیچ اهمیتی نمیدیم. بآعشقت جون میگیرم من میلرزه بآنگآت قلبم.

م ن از تمآم شعرآی ج هآن تو رآ حفظ م. ب رآی ش نیدن ص دآ تو. بآ دوست ت د آر م هآی. و چه ه ی جآن ا نگیز. و چه بی ا نتهآ. و چه پ ر نور. آس مآنی می ش ود. م آ یکشنبه هفتم تیر ۱۳۹۴. خ دا رو شکر . ولی حس حآل اومدن ب اینجآ رو ندآرم. بی حس شدم والآ نسبت ب وب. شیطونه میگه بزنم لهش ک نم. عروسیآی مرداد تموم شدن .

عاشقانه های منو و عشقم. منتظر کامنتای خوشگل و عسلی شما هستم . داستان آغاز عشقمون توی ادامه مطلب نوشته شده. چهارشنبه بیست و نهم مهر ۱۳۹۴ . اے ڪاش بیشتر باهاتون بودم ولے ! دل شعرهایم آب میشود. وسوسه ی تمام واژه های ذهن منی. از زمزمه های دلتنگی ام. این وب آخرین نفساشو میک شه. نمیتونم بیشتر از این ڪنارتون باشم.

اصولا فکر میکنم زیاد هم دیر نمیشود. اگر تو یکهو عآقل شوی وبفهمی که دیگر بآید فاصله هآ رآ ک شت نآبودش ان کرد. وهمچنآن به گوششآن زد که دیگر بین دو عآش ق نیوفتند. اگر تو تو یکهو عآقل شوی وبفهمی که یک دختر سی سآله منتظرت مانده است. و بیآیی بین هجوم این همه روزمرگی که مرا غرق درخودش کرده است نجات دهی. نمیدانم شآید در سی سالگی ام یک زن مطلقه باشم. یا شاید یک مادر افسرده. یا یک دختر ازهمه رنجیده واز تو بیشتر. شاید فقط یک آدم باشم که تنهآ مانده که خیلی تنهآ مانده.

سلام به کلبه من و آقاییم خوش اومدین. انتقاد و پیشنهاد و نصیحت ممنوع. نوشته شده در 11 توسط خآنومی و آخاییش. توفیق میگه وب نیام ننویسم. بعضیام بی جنبه هستن خیلی چرت میگن فحش میدن. منم رو حرف اقامون حرف نمیزنم. نوشته شده در 12 توسط خآنومی و آخاییش. نوشته شده در 1 توسط خآنومی و آخاییش. صبح زنگ زدم اقامونو بیدار کردم پیش هم بودیم موقع تحویل سال توی تلگرام. الانم فرستادمش بره ادامه خوابش.