برای سوالهایت جوابی ندارم خودت از نگاهم بپرس چگونه ام! روزگار غریبی شده ناگفتنی ها رانمی شود ساده بیان کرد. این روزها چشمانم حرف می زنند و زبانم ساکت است . حکایت دلتنگی ها یم را میان دفتری ثبت کرده ام که برگهایش را مدام نسیم ورق می زند و روزها ی کسالت آور هفته دوباره برایم تکرار می شوند. و قتی شادیها را تقسیم می کردند جای من خالی بود. لبخند نصیب تو شد و اندوه سهم لب های من .

عقل سالم در بدن سالم است . نباید بدبین بود بلکه باید همه ی جنبه های مسئله راشناخت و رفت یعنی برای رسیدن راهی بجز. مهم نیست چون فقط کسایی اشتباه نمیکنن که. پس به خاطر اینکه انسانیم باید اشتباه کنیم و وقتی فهمیدی با اشتباه رفتنت. مشکلاتی رو به وجود آوردی اون وقته که توی اون بحران باید انسانیت خودت رو نشون بدی و به. قول معرف میممشکلات رو برداری تا زندگیت شیرین بشه. و بدونی که زندگی تو رو با پیروزی.

چه وحشیآنه نیستی بآبآ! هفته دوم مهر 1393. تلפ م مثله ع رق س گی. ش هآمت میפ وآهد مزه کردن م.

همین امروز سهمت را از شادی های زندگی بگیر. باید دختر باشی باید پاک باشی! برای اسایش خاطر مردانی که پیش از تو پرده ها دریده اند. دین است! با دست هایی که دیگر دلخوش به النگوهایی نیست. که زرق و برقش شخصیتم باشد! و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو. درد اور است من ازاد نباشم که تو به گناه نیفتی! قوس های بدنم بیشتر از تفکرم به چشمهایت می ایند. دردم می اید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است. به خواهر و مادرت که میرسی قیصر میشوی! میهمان سال و.

این جا همه چیز پیدا میشه. سلام به وبلاگ من خوش آمدید. امیدوارم اوقات خوشی رو در این جا سپری کنید. راستی به این وبم هم حتما سر بزنید. تو فیسبوک دخدره پست گذاشته بود. شمارتون را بزارید واسه نماز و سحری بیدارتون کنم. شماره حساب میدم پول واریز کنی smsمیاد.

مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست. اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست. من این تکرار را چون سیلی امواج بر ساحل. تحمل می کنم هر چند جانکاه است و جانفرساست. در این فکرم که در پایان این تکرار پی در پی.

عاشقانه های من و خدا جون. یه رابطه ی دوست داشتنی. ای مومنین و مومنات! حتی با یک صلوات هم می شود دل را امام زمانی کرد. آقا حتی به یک صلوات. اصلا با حضور قلب هم لازم نیست. تا فرصت پیدا می کنیم صلوات می فرستیم.

وقتی یقین دارم بیشتر از من. بیشتر از من کسی طاقت کم محلی هایت را ندارد. وقتی می دانم یک روز ت ف می اندازی به روی تمام آن هایی که. و اون فقط تورو دوست داره . چقدر فاصله بین این دو دوست داشتن است. و در امتداد پاییز درختهای یک باغ. دختری را دیدی که روی طلایی برگ ها زانو زده.